دانلود رایگان فیلم تیغ زن | تیک فیلم

دسته بندی ها
ژانر ها

دانلود رایگان فیلم تیغ زن

دانلود فیلم تیغ زن کم حجم

دانلود فیلم تیغ زن با حجم کم و لینک مستقیم

دانلود رایگان فیلم تیغ زن

نقد و بررسی فیلم تیغ زن

ای کاش سینماگران و مدیران متعهد، در قبول و یا رد فیلم های تولیدی و یا مجوز دادن علاوه بر اصول و چارچوب های قانونی، مضامین، محتوا و ارزش فیلم ها و فیلم نامه را نیز بررسی می کردند.

اگر این گونه بود و روند فیلم سازی این شکل، اصول و اساس را می داشت شاید می شد به آینده دنیای تصویر امیدوار بود، متاسفانه این روزها سینما با تولیداتش نه تنها مخاطبان و سینما دوستان زیادی را از دست داده است بلکه بیننده ای سطحی نگر به اصول و کوتاه نظر را تحویل جامعه می دهد، تا جایی که در واقع این روزها مردم به دیدن مزخرفات تصویری که در لفافه ای از رنگ، تجملات و موزیک پیچیده شده عادت کرده اند و هیچ خلاء ای را پیرامون یک سینمای مولد احساس نمی کنند.

اگر به عمق فاجعه و واقعه سینما پی ببریم، متوجه خطر و هشدار جامعه شناسی، روانشناختی خواهیم شد که به نوعی مرگ بار، سینما و مخاطبانش را تهدید می کند.

ضعف در فیلم نامه و داستان پردازی این روزها بدجوری گریبان سینمای ایران را گرفته است و شامل حالش شده است.

سینمای ایران تبدیل شده به عرصه ای بزرگ با فیلم های رنگارنگی که تنها امید و جذابیت اش حضور بازیگران چهره و قابل قبول مردم است.

به طور کلی با نگاهی هر چند کوتاه و گذرا به گذشته و سه دهه اخیر سینمای ایران فرآیند افت کیفیت فیلم های سینمایی کاملا مشهود و قابل درک است و این در صورتی است که سینمای حال حاضر به لحاظ نیروی انسانی، تحصیلات، فناوری های جدید تصویری، دست اندرکاران و… فرسنگ ها از امکانات موجود در سینمای دهه 60 جلوتر است.(سینمای ما را چه شده است؟)

سینمای ایران با سطحی نگری ها و روتین بودن بی اندازه اش، قدرت تامل و تعمق را از بیننده می گیرد و به جای او خلق می کند، پی می گیرد و به پایان می رساند و همواره در حال تولید لقمه های جویده و آماده خوردن می باشد.

انصافا چند درصد تولیدات روز سینما علاوه بر جنبه محتوم و غیر قابل بحث سرگرمی به وجه دیگری پرداخته است و یا چند سینمایی را می توان نام برد که بعد از دیدن، بیننده ای تاثیرپذیر و متحول داشته باشد؟ با این که وظیفه و مسئولیت هدایت کننده و آموزشی سینما امری بی بدیل و غیر قابل نقض است که این روزها به سرابی از روشنفکری و تجددی خلاصه شده در تجملات بدل شده است.

حال و اوضاع سینما انسان را چنان نگران می کند که گاهی اوقات فکر می کند آیا فرهیختگانی چون علی حاتمی که اوضاع اجتماع را با داستان پردازی های زیبایش و در قالبی شیرین بیان می کرد دوباره تکرار شدنی اند؟ و آیا مجید مجیدی و از این دست کارگردان ها همچنان در سینمای ما به راه متفاوتشان ادامه خواهند داد؟

این مقدمه طولانی برگرفته و گوشه ای کوچک از افسوس و تاسفی می باشد که به دنبال دیدن فیلم سینمایی تیغ زن آخرین ساخته علیرضا داوودنژاد دچارش شدیم.

از ساخته شدن هوو و موفقیت داوودنژاد در امر فیلم نامه، داستان پردازی و پیچیدگی های جذابش مخاطبان و دوست داران این کارگردان احساس کردند بالاخره بعد از سالیان او به تکامل و اوجی در امر فیلم سازی رسیده اما با ساخت تیغ زن تمامی رویاها و آرزوهای خودش و مخاطبان را نقش بر آب کرده است.

به طور کلی در فیلم سازی داوود نژاد به غیر از هوو از داستان و قالبی مشخص، خبر و اثری نیست.

بچه های بد، هشت پا، ملاقات با طوطی در کارنامه حرفه ای او از آثاری گنگ و نامشخص در سینما می باشند که نه تنها به داستان بلکه به شخصیت ها و کاراکترها نیز به طور کامل پرداخته نشده است، آثاری که همه کاراکترها در ابهام و سایه ای پر از معما و چرا خلق می شوند و تا پایان به هیچ نقطه روشن و مشخصی ختم نمی شوند، به بیان دیگر هیچ هدف و مسیر مشخصی را پیگیری نمی کنند.

صحنه ها سکانس هایی بی ربط، بی مقدمه و بی پایان به نوعی که بیننده احساس می کند به نوعی با تصاویری عکس گونه و بی هیچ ارتباط مطرح شده ای، مواجه است.

داوودنژاد که همیشه (اکثرا) به صورتی خاندانی و قبیله ای به خلق آثارش پرداخته است، این بار با ساخت تیغ زن دیگر حرفی برای گفتن ندارد و جایی برای دفاع نگذاشته است.

این فیلم که در ابتدا با بیلبردها و تبلیغات جذاب و جنجالی اش سعی در جذب و جلب نظر مخاطبان را داشت در حال حاضر حکم طبل تو خالی را دارد که بیشتر و مفتضحانه تر از دیگر آثار سینمای بدنه به رنگ و لعاب های پرزرق و برقش وابسته بوده است.

تیغ زن که با اسم متفاوت و غیر متعارفش نوعی علامت سوال و کنجکاوی بزرگ را در ذهن مخاطبان سینما ایجاد کرد در حال حاضر در تنها سینمای بیرجند در حال اکران می باشد اما … (خودتان قضاوت کنید)

در کل و به معنای واقعی می توان گفت فیلم هیچ مفهوم، قصه و منطقی را دنبال نمی کند و صحنه هایی است بی هدف که حتی به کوچک ترین و پیش پا افتاده ترین نیاز مخاطب (حتی از نوع سطحی نگرش) پاسخ نمی دهد.

هر چند هم که به روند، خرق عادت ها و نوع فیلم سازی این خاندان (داوودنژاد) عادت داشته باشیم و آشنا باشیم باز هم نمی شود تیغ زن را پذیرفت، به مفهوم کلی این فیلم به هیچ می پردازد، تنها چیزی که بعد از دیدن فیلم در ذهن بیننده شکل می گیرد چرایی ساخت چنین فیلمی است.

فیلمی که حتی چیزی برای سر در گم کردن و گیج کردن بیننده ندارد.

این بار نیز داوودنژاد سعی کرده از قدرت و شخصیت دوست داشتنی رضا عطاران استفاده کند و نقشی به نام عطا (همان شخصیت هوو) را به او واگذار می کند.

اما این برگ برنده کارگردان و تنها دلخوشی مخاطب نیز نمی تواند هم چون هوو پتانسیل های طنز شخصیت عطا را با شوخی های زیرپوستی، غیر محسوس و جذاب عملی کند و در واقع به نوعی در کلاف سر در گم و بی سر و ته داوودنژاد گرفتار می شود و راهی برای خروج و نمود توانایی هایش پیدا نمی کند.

متاسفانه فیلم به علت نداشتن داستان و چارچوبی مشخص و هدفمند نتوانسته از هیچ کدام از کاراکترهای مطرح و دوست داشتنی اش بهره بگیرد.

علی صادقی، لادن مستوفی، رضا عطاران که هر کدام به تنهایی می توانند ماجراسازان، قصه پردازان و موقعیت سازان بالقوه ای باشند در این فیلم عرصه ای مناسب برای ظهور و حضور نیافته اند فیلم با سکانسی از بخش میانی فیلم نامه آغاز می شود و با خلق موقعیتی مرموز و ناشناخته سعی در ایجاد سوال و معمایی در ذهن بیننده دارد اما متاسفانه موقعیت و چگونگی این سکانس (صحبت نازنین ( لادن مستوفی) از پشت حصار ساحل با مجید (علی صادقی) حرف هایی در مورد دور زدن و به هم خوردن نقشه) تا پایان برای مخاطب مشخص نمی شود به گونه ای انگار آقای داوودنژاد اصلا شروع و آغاز فیلمش را از یاد برده است.

در سکانسی که به معرفی عطا (رضا عطاران) راننده تاکسی می پردازد به نوعی یک سکانس شخصیت پردازانه و معرفی کاراکتر است که علاقه بیمارگونه و بیش از حد او را به ماشینش نشان می دهد، این معرفی که خصلت اصلی و شالوده محوری این شخصیت می باشد (تا حدی که این علاقه جایگزین یک عشق قدیمی شده است) در طول فیلم گم شده و دیگر به صورت گسترده و مشخصی به آن پرداخته نمی شود (انگار این جا نیز حاشیه ها باعث شده آقای کارگردان شخصیت و علایق اصلی کاراکتر عطا را فراموش کند) و پیرامون و طبق کاراکتر معرفی شده هیچ ماجرا و اتفاقی صورت نمی گیرد و این نقصی است اساسی که در این دور و زمان غیر قابل تحمل و بخشش است.فیلم پس از دقایقی متکی می شود بر یک تعقیب و گریز جاده ای که هیچ منطق درست و هدف تعریف شده ای ندارد و بیننده نمی داند چرا باید این مسیر بی سرانجام و گنگ را دنبال کند (عطا و نازنین در یک ماشین و نیما و مجید در ماشینی دیگر در حال تعقیب آن ها می باشند) این سکانس پر است از دیالوگ های تکراری و گفت و شنودهای پی در پی که هیچ تاثیری در روند ماجرا و مشخص کردن موقعیت، شخصیت و یا بیان کننده داستانی نیست و جنبه ای تنها و صرفا تبلیغاتی و جذب کننده دارد.

متاسفانه یکی دیگر از نکات منفی و به شدت وقیحانه و مفتضحانه این فیلم پرداختن به جایگاه و چهره زن است.

او به طور ابتذال گونه و شرم آوری چهره نازنین زنی با شخصیت انسانی، متزلزل، عاشق سگ، جیب بر و کسی که در ازای خدماتی که به او می شود دست به هر کاری می زند و … را به تصویر می کشد که بدون هیچ شکی ضربه ای غیر قابل باور و حتمی به جامعه و زنان می زند، البته که هیچ کس از بیان احتمالی و شاید هم حتمی جامعه بدش نمی آید و ناراحت نمی شود اما این که داوودنژاد صرفا و به طور بی رحمانه ای به سلاخی کردن هر چه خوبی و صداقت که موجود است بپردازد انصافا بی رحمی و کم لطفی است نسبت به جامعه و مردم.

داوودنژاد با خلق سکانس هایی متوالی از پخش موسیقی هایی زیرزمینی و پر تنش و حرکات موزون جوانانی که اکس مصرف کرده اند سعی در جذب مخاطب و همزاد پنداری جوانان داشته است.

شوخی های بی منطق و بی خودی که حتی لبخندی به لب مخاطب نمی آورد، پرداختن به فضاهای غیر واقعی و در نهایت احیای عشقی قدیمی و سهل الوصول باعث شده این فیلم به یک شکست مسلم در عرصه سینما بدل شود.

به طو رکلی تیغ زن آخرین ساخته علیرضا داوودنژاد از جهات مختلف ضعف هایی اساسی و غیر قابل بخشش دارد و به قدری نابسامان و ملال آور است که گویی بازیگران بداهه گویی می کنند.

این فیلم را هر چه قدر هم که بالا و پایین کنیم نمی توان در هیچ قالب اجتماعی و یا طنزی قرار داد.این اثر نه تنها از لحاظ فرهنگی هیچ جایگاهی ندارد بلکه مخاطب را دچار نوعی تضاد فرهنگی و بی هویتی می کند.

تیغ زن شانزدهمین فیلم داوودنژاد و محصول سال 1386 است.فیلم داستان دختر و پسری است که یکدیگر را دوست داشتند و پس از 20 سال همدیگر را در حالی می بینند که در دلبستگی آن ها نسبت به گذشته تفاوت کرده است.اینک دختر عاشق سگ هایش و پسر عاشق ماشینش می باشد.حال باید به دلیل افسوس و تاسفی که خوردیم و ترغیب به نوشتن چنان مقدمه طولانی شدیم پی برده باشید.

باز هم می گویم تولید آثاری این چنین در سینمای ایران از کلیت قدرت و توانمندی آن می کاهد و مخاطبان را دلزده می کند.

امیدواریم شاهد تولیداتی در خور زمان، قدرت و ارزش سینما باشیم.


 

«تیغ‌زن» برخلاف ظاهرش فیلمی هوشمندانه است. فیلمی که از همان آغاز و با تیتراژی مملو از اشاره‌های بصری، سعی در معرفی درونیات خود دارد و در طول خط روایی خود نیز با حداقل تکیه بر شخصیت‌پردازی، به تعمیق فضا و تاثیرگذاری‌های پنهان خود می‌پردازد و به طور قطع این به تنهایی پارامتری مثبت برای یک اثر محسوب نمی‌شود.

ورودیه فیلم پر از نشانه‌های ویژه‌ای‌ست که حتی اگر در آغاز آن را برآمده از اتفاق و تلاقی سلیقه لحظه‌ای کارگردان، تدوینگر و طراح تیتراژ فیلم بدانیم، باز هم در طول فیلم به میزان لازم تأییداتی برای تصدیق آن‌چه در زیر نهفته است خواهیم یافت.

تیغ‌زن با هوشمندی وارد حیطه‌ای نامأنوس و نادیده در سینمای ایران شده است؛ سوژه‌ای در جهان واقع زنده و در سینمای ایران مرده؛ -ت و -.

شاید در وهله‌ی نخست این سوژه عجیب و کنجکاوی‌برانگیز باشد اما همین آغاز کلام لازم به اعتراف است که این گزاره تنها آن‌چه در پس ذهن سازندگان اثر آرمیده است را بیان می‌دارد و کوچک‌ترین ریسک‌پذیری و جذابیت سینمایی را در پی ندارد.

فیلم در فضایی کاملاً خمود و کسل‌کننده پیش می‌رود و تمام تعلیق خیالی فیلم هم، که حداقل توشه‌ی مخاطب در مسیر تماشا به حساب می‌آید، در نیمه‌ی راه به تمامی بی‌ارزش می‌شود و تنها چیزی که تمام‌قد تا انتها در برابر دیدگان مخاطب باقی می‌ماند و رژه می‌رود، روایتی کاملاً اروتیک و خالی از مضامین داستانی است.

برای سهولت بیشتر در انتقال آن‌چه به نظر نگارنده با حضور پررنگ در پس‌زمینه‌ی فیلم تیغ‌زن، نه آزاردهنده که حتی همراه‌کننده‌ی مخاطب ولی در عین حال مسخ‌کننده‌ی افکار او می‌شود، نگاهی مجدد به مفهوم اروتیسم، خالی از لطف نیست؛ مفهومی که ابتنای این نوشتار بر محکومیت فیلم تیغ‌زن به واسطه‌ی بهره‌برداری تجاری و ناثواب از آن است.

اروتیسم عبارت است از نوعی زیبایی‌شناسی که با تمرکز بر امیال – شکل می‌گیرد؛ به عبارت دیگر جداکردن حیوانیت از عمل – و تبدیل آن به یک کار هنری که تخیل و حساسیت و فرهنگ در آن جمع شده است. پس، از این منظر می‌توان آن را یک دستاورد متمدنانه به حساب آورد.

تعبیر آلبرتو موروایا درباره‌ی ورود اروتیسم در ادبیات مدرن هم جالب توجه است:‌ «اروتیسم در ادبیات مدرن از یک واقعیت طبیعی سرچشمه نمی‌گیرد؛ بلکه فرآیند رها شدن از منعیت و تابوهایی که پیش از خودش وجود داشته‌اند، است… اروتیسم در ادبیات مدرن خاصیت موضوعاتی را دارد که شوکه نمی‌کنند، بی‌مورد توجه برنمی‌انگیزند و در یک کلام نرمال هستند؛ البته اگر استنباطمان از «نرمال» عبارت باشد از تبدیل عمل – به چیزی که از لحاظ علمی شناخته شده و برخوردار از اعتبار شاعرانه است و به این دلیل از دید اخلاقی بی‌اهمیت می‌نماید…»

بی‌شک تیغ‌زن با فضایی که بتوان تعبیراتی چون، تعبیرات به‌کار رفته در توصیف فضای ادبیات مدرن را هزینه‌اش کرد، به شدت فاصله دارد اما این نکات در تحلیل آن‌چه در پشت پرده‌ی نگارش، ساخت، اکران و حتی تبلیغات حاشیه‌ساز آن نهفته است بی‌مصداق نخواهد ماند.

فریاد از منعیات و فروشکستن تابوها چنان دامنگیر ذهن خالق تیغ‌زن می‌شود که در نتیجه نهایی اثرش گام به گام تصویرگر فضایی اروتیک می‌شود و تحریک به لذائذ – بدون ورود مستقیم و غیراخلاقی، دست‌مایه سرگرم‌سازی و پیشبرد داستان در آن می‌شود.

همین‌جا این نکته قابل ذکر است که اروتیسم یک‌سره از دیدگاه نگارنده مذموم و مطرود نیست که همان‌گونه که در بالا نیز اشاره رفت جنبه‌ای از مدرنیزه شدن معادلات زندگی بشر است و نقد و تحلیلش فضای دیگری می‌طلبد که فعلاً مقصود این نوشتار نیست. همچنین وجود نمونه‌های درخشانی از فضاسازی اروتیک مانند آن‌چه در رابطه‌ی طاهره و مرد همسایه در اثر جاودانه‌ی «به همین سادگی» شاهدش بوده‌ایم، خود موید امکان بهره‌برداری هنرمندانه از این فضاسازی است.

اما آن‌چه در این مقال قصد پرداخت و نقد آن است سبک برداشت و ورود به این حیطه توسط سازندگان تیغ‌زن در سینمای بسته و خسته‌ی ایران است؛ سینمایی که همین تیغ‌زن را در جشن بزرگ خود (فیلم فجر) بی‌نصیب از حضور می‌گذارد و به قباحت روایتش خرده می‌گیرد اما در بازده اکران عمومی، به تضمین گیشه، پیش‌قراولِ کم‌رنگ کردن خطوط قرمزش می‌سازد.


اما شاهدان این مدعا؛
– موسیقی فیلم، شاید به زعم بسیاری از مخاطبان دور از فضای به ظاهر طنز و در برخی مقاطع حتی هجوآمیز اثر باشد اما این نیز خود نکته و نشانه‌ای‌ست که در کنار فضاسازی‌های به شدت گرم و در عین حال یک‌نواخت فیلم، مؤید آن‌گونه‌پنداری کارگردان در روایت تیغ‌زن است.

– تیتراژ آغازین فیلم یکی دیگر از این نشانه‌هاست که در آن سازندگان با تدوین هوشمندانه‌ی تصاویرِ بولد شده از صورتگری و آرایش چشم و ابروی زنی جوان، در لابه‌لای صحنه‌های پخت و پز (به گونه‌ای لذیذ و بسیار اشتهاآور) یکی از اصلی‌ترین گزاره‌های مد نظر خود را که همان یگانگی حساسیت و مرتبت امیال و جاذبه‌های – و امیال و نیازهای روزمره‌ای چون خورد و خوراک انسان است، به تصویر می‌کشد.

– در طول فیلم بازی رنگ‌ها یکی از بارزترین مشخصه‌های محرک فیلم می‌شود که در کنار اغراق در تحرک و یا خمودگی بازیگران و حتی دکوپاژ سکانس‌هاست و دیالوگ، دست به عصاترین عنصر تکمیل‌کننده‌ی این حلقه.

بی‌شک نباید و نمی‌توان سینمای داوودنژاد را صرفاً سینمای گیشه و یا بستری صرفاً کمدی‌پرور دانست که تصادفاً اثری از دل آن برمی‌آید؛ چرا که او خالق آثاری ماندگار همچون «نیاز» است و در روند بالندگی سینمایش گهگاه روایتگر «مصایب شیرین» و «بچه‌های بد» بوده است و این یعنی تأیید توأمان دل‌مشغولی‌های ویژه و هنرمندی او.

جهت‌گیری ذهنی داوودنژاد چندان فضای تیغ‌زن را خارق عادت نمی‌نماید و از همین منظر است که ورود تأمل‌برانگیز و البته بی‌پرده‌تر از قبل او در روایت داستانی این‌چنین، با پسوند تصادفی غیرقابل جمع است.

اما بارزترین کلیدواژه‌ای، که داوودنژاد در تیغ‌زن جهت رمزگشایی فیلمش ارائه می‌کند نمایی‌ست بسته از بازیگردان اصلی شخصیت‌های فیلم که کتابی از میشل فوکو در دست دارد و با لبخند مرموزانه، مخاطب را از پس آن می‌نگرد و به قهقهه‌ای ختم می‌شود. «اراده به دانستن» اثری متفاوت از میشل فوکوست که در فضایی کاملاً روشن و علمی به آسیب‌شناسی منع و ورود سردمداران و سیاستگذاران فرهنگی- اجتماعی به عرصه‌ی مواجهه با سکشوالیته می‌پردازد؛ عامل بسیاری پرده‌دری‌های فرهنگی و اجتماعی امروز در جوامع غرب را در منع صرف در مقطعی و هدایت سود اندیشانه ارباب سیاست و مذهب در مقطعی دیگر می‌خواند و حضور پررنگ و اغراق شده این کتاب در قابی بسته و در دستان «تیغ‌زن» اصلی داستان، شک و تردید و اصرار بر تصادفی بودن هرآن‌چه پیش از این از ذهن گذراندیم را کاملاً کم‌رنگ و حتی بی‌رنگ می‌کند.

فیلم تیغ‌زن فیلمی هوشمندانه در مواجهه با ناخودآگاه مخاطب است اما شاید پربیراه نباشد اگر افسوس بخوریم بابت حداقل زمانی که صرف آسیب‌شناسی سوژه‌ای چنین ناپخته در سینمای ایران نکردیم، تا با ورود تعجیلی و مبتنی بر گیشه‌ به آن، امروز سیاهه‌ای دیگر، دامنگیر کارنامه بلند بالا و در عین حال تهی سیاستگذاری فرهنگی‌مان نمی‌شد.

آلبرکامو در «اراده به دانستن» در توصیف اوضاع نابه‌سامان قرون وسطی در مواجهه با گناهان می‌نویسد: «…ملاحظه‌کاری با اصرار و تأکید هرچه بیشتر تجویز می‌شد و بیشترین ملاحظه‌کاری در مورد گناهانی ضرورت داشت که نسبت به عفاف و پاکدامنی انجام می‌گرفت؛ این قضیه شبیه قیری است که در حین دست زدن به آن، سعی می‌کنیم به گونه‌ای آن‌را از خود دور کنیم، اما در هر حال ما را آلوده و لکه‌دار می‌کند…

 

 

 

 

لینک های دانلود با آی پی ایران قابل دانلود است لطفا هنگام دانلود وی.پی.ان خود را خاموش نمایید تا با سرعت مناسب دانلود کنید.

  • تمامی فایل های سایت تیک فیلم در سرور های قدرتمند ایران میزبانی می شوند
  • جهت ارتقا کیفیت سایت و همچنین استفاده سایر کاربران، لطفا حتما نظرتان درباره فیلم را در بخش نظرات مطرح کنید
  • برای دانلود با سرعت بالا، قابلیت ایست و چندین امکانات دیگر، از نرم افزار IDM در ویندوز و ADM در موبایل استفاده کنید.
  • برای پخش نسخه x265 حتما از آخرین ورژن Pot Player (در ویندوز) و آخرین ورژن MX Player (در موبایل) استفاده کنید.
  • راهنمای کیفیت فیلم ها
  • درخواست فیلم و سریال
  • نظرات کاربران

    1 نظر
    نظر شما پس از تایید مدیر درج خواهد شد

    • ابوالفضل حیدری : به نام خدا ضمن تشکر از متن پر و پیمانی که نوشتید. مشخص است که دردمند و نگران سطحی نگری لجام گسیخته حاکم بر فرهنگ کشورمان هستید. متاسفم از اینکه فرهنگ ما و نه فقط سینما، در مواردی، مسیر ناصحیح را در پیش گرفته و در حال سقوط یا انحطاط است. ممنون از شما که دردمندی .........23 دی 1397